چرا خدا مارا بیش از حد توان امتحان سخت میکند؟ ما هم چون ظرفیت آن را نداریم از خدا و دین و نماز دست میکشیم و نسبت به دین زده میشویم. | |||
|
|||
اگر دقت نموده باشید، اخیراً سؤال و شبهه در متهم و محکوم کردن خدا بسیار رواج یافته است! البته علت دارد؛ چون نمیتوانند اعتقاد راسخ مردم به «خدا» را از آنها بگیرند، سعی میکنند تا «خدا» را در نظر آنان [العیاذ بالله]، ناعادل، سختگیر، عذابکن و ...، جلوه دهند. یعنی یک جنگ نرم و ضد تبلیغ علیه خدا. در حالی که معتقد به خداوند متعال میداند که او منزه (سبحان) از هر نقص و اینگونه توصیفات است. الف – آیا اینان از هر مقصد و رسیدن به هر هدفی چون سخت است، دست میکشند، یا فقط از پرستش خدا (به بهانه سخت بودن) دست میکشند؟! قطعاً کسانی که از پرستش خداوند واحد روی بر میتابند و از اطاعت او دست میکشند، نه تنها رها نمیشوند؛ بلکه به پرستش، عبادت و اطاعت هزاران خدای دروغین و ربّ کاذب، روی میآورند، چرا که انسان هیچ گاه غنی نیست و نمیشود و اساساً پرستنده آفریده شده است. تردیدی نیست که پرستش و اطاعت هزاران ربّ (مالک و تربیت کننده امور) که همگی خودشان مخلوق و مرزوق و محدود هستند، به مراتب سختتر از پرستش خداوند واحد و متعال است. پس چرا از پرستش آنان دست نمیکشند؟! حضرت یوسف علیهالسلام چقدر حکیمانه و زیبا به هم سلولیهای خود نصیحت کرده و میگوید: « يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ » (یوسف، 39) ترجمه: اى دو يار زندانى من (هم سلولیهای من)! آيا خدايان متعدد و پراكنده بهترند يا خداى يكتاى غالب و چيره؟ ب – آیا اینان از هر کار سختی دست میکشند و یا فقط عبادت و اطاعت خدا در نظرشان سخت جلوه داده شده و به راحتی دست میکشند؟ تحصیل علم سخت است، کار و تحصیل مال سخت است، زندگی فردی سخت است، زندگی اجتماعی سختتر است، رشد و تعالی در هر زمینهای سخت است، شناخت مردم و مخاطبین [برای رفاقت، همکاری، ازدواج، شراکت و هر گونه تعاملی] سخت است، جاذبه و دافعه سخت است، دوستی و دشمنی سخت است و ...؛ آیا از همه شئون زندگی دست میکشند؟! چطور برایشان مشغول شدن به لهو و لعبِ پوچ، بیحاصل و مضرّ، سخت نیست؟ زندگی، دنیا و آخرت را بازی فرض گرفتن و سپس با جهالت تمام با حقایق و واقعیتهای آن مواجه شدن سخت نیست، اما کمی فکر کردن و درست عمل کردن سخت است؟! روزانه دهها جملهی بیهوده گفتن، جوک و پیامک دادن، دروغ و تهمت و غیب و ... سخت نیست، اما چند رکعت نماز سخت است؟ « الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ نَنسَاهُمْ كَمَا نَسُواْ لِقَاء يَوْمِهِمْ هَـذَا وَمَا كَانُواْ بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ » (الأعراف، 51) ترجمه: همان كسانى كه دين خويش را سرگرمى و بازيچه گرفتند و زندگى دنيا فريبشان داد. پس امروز آنان را از ياد مىبريم همانطور كه ديدار امروزشان را از ياد بردند و آيات ما را انكار مىكردند. قطعاً حرکت یک کور در مسیر ناهموار، کج و معوج و سقوط به پرتگاهها، به مراتب سختتر از حرکت یک بینا در صراط مستقیم است. پس چرا از آن سختی دست نمیکشند؟! ج – آیا انسان خودش و جهان هستی و تمامی قوانین حاکم بر آن را بهتر از خدا و آفرینندهی خودش و این عالم میشناسد؟! چطور انسان خیال میکند که بهتر و بیشتر از خدا به طریق هدایت و سعادت خود و توانمندیهایش آگاه است؟ خداوند حکیم، هیچ کس را بیشتر از وسع و طاقتش مکلف نکرده است: « وَلَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَلَدَيْنَا كِتَابٌ يَنطِقُ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ » (المؤمنون، 62) ترجمه: و هيچ كس را جز به قدر توانش تكليف نمىكنيم، و نزد ما كتابى است كه به حق سخن مىگويد، و آنان مورد ستم قرار نمىگيرند. د – امتحان، یعنی گذر موفق از یک مرحله و رسیدن به مرحله بالاتر. لذا امتحان وسیلهی قرب و نزدیک شدن است. امتحان یک یا چند مورد خاص از حوادث و اتفاقات زندگی نیست. هر آن و هر نفس و هر کاری، خودش امتحان است. قدم برداشتن خودش امتحان است. یعنی معلوم میشود که هدف و مقصد چه بوده؟ فرد چگونه میاندیشد؟ چه اهدافی دارد و به چه قصدی قدم برداشته است؟ در کدام مسیر قرار گرفته و پیش میرود؟ و چگونه قدم برداشته و بر میدارد؟ اگر به خطا رفت، آیا بر میگردد یا هم چنان با لجاج تمام ادامه میدهد؟ لذا امتحان ظهور چگونگی اعتقاد، ایمان و عملکرد است، که البته هر چه باشد، نتایج خودش را در بر دارد. |